باز هم تکرار تمام شدن سال را می سراییم و چقدر خوشحالیم از شروع دوباره کاغذهای تقویم که گذران هر صفحه اش و هر فصلش چین تازه ای را کنار چشمهایمان به یادگار خواهد گذاشت ... خانه هایمان را از گرد و غبار تقویم ها می تکانیم اما دلهایمان را که سالهاست از غبار دورویی و تزویر به سیاهی گراییده از یاد برده ایم ...! آری ... امسال هم دارد تمام می شود . لحظه تحویل سال همه خوشحالند واقعأ از چه خوشحالیم ؟! از اینکه اینهمه سال تجربه سال جدید را به دوش کشیده ایم اما دریغ از کمی کسب آدمیت ... دریغ از خانه تکانی دلها دریغ از تغییر رفتارهای سیاهمان ... تا چه اندازه ؟ تاکی فقط می خواهیم بگذرانیم ؟! پس چه شد قولی که در روز ازل به خدایمان هدیه دادیم ؟! چرا فراموشمان شد که خدا ما را در اوج آفرید ؟ چرا سقوط کردیم ؟! کاش قبل از شادیمان بدانیم که خدا بهار را آفرید تا به ما بفهماند به ته بن بست های دنیا هم که برسیم اگر قولمان یادمان بیاید و به طرف خدا برویم ، تمام قفل ها ی ناگسستنی باز خواهد شد ... کاش یادمان بیاید و سفره هفت سینمان را با خانه تکانی دلهایمان پهن کنیم و از خدا بخواهیم در سال جدید قفل دلمان را به روی خودش بگشاید و ما را تنها به خودش نزدیک کند ... همین و بس ...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |