چه خوب است که وقتی در کوچه و خیابان راه میروی ، در مترو روی صندلی نشسته ای و آدمهای مختلفی همسفر تو هستند ، کسی تو را نمیشناسد ، کسی تو را نمی فهمد . چقدر آرام می شوی وقتی در چشم غریبه هایی می نگری که هر چند سردند ، هر چند تو را نمی بینند ولی لااقل شماتت و سرزنشی هم در آنها نیست که حال تو را خراب کند . هیچ قضاوت ناعادلانه ای را نثارت نمی کنند . چه خوب که گاهی نادیده گرفته می شوی . آدمها در خیابان چون سایه هایی از کنارت می گذرند بدون لحظه ای درنگ ، بدون هیچگونه اعتنایی . آری می شود این همه بی توجهی را به فال نیک گرفت وقتی دوستان و آشنایان از هر طرف خنجر بی وفاییشان را در وجودت فرو کرده اند . وقتی تهمت ها و طعنه ها و سرزنشهایشان تو را به ورطه ی نابودی کشانده است. آن وقت است که رها میشوی در میان سایه های خیابونی و شادمان از بی توجهیشان...!
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |