سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی تو ...

تو آمدی ... اما دیر بود!

من بی تو تمام کوچه های شهر را پیموده ام

و تمام کتابهای شعر را از بر شده ام

و بی حضور دستانت شکوفه های جوانیم را به دست باد سپرده ام...

تو رسیدی و درخت سیب باغچه کوچکم شکوفه زد!

من اما نفهمیدم ...چه فرقی میکند باغچه ام سبز باشد یا زرد؟!

طعم سیب هایم شیرین باشد یا ترش؟ ... و یا حتی تلخ؟

تو دیر رسیدی ... من دیگر بهار نمی شوم

جغرافیای تن محزونم یک فصل را مدام تجربه میکند .. پائیز را

تو مرا بهار نخواهی کرد ...!

من تنها میخواهم باشی و پذیرای گله هایم!

چرا دیر آمدی؟! ... چرا بی من بودی؟ ...


نوشته شده در چهارشنبه 95/6/3ساعت 2:21 عصر توسط زهره نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت