میان اینهمه عاشقی ات میان اینهمه تمنایت میان اینهمه التماسهایم، تویی که مرا بدرود می گویی و دست خداحافظی ات را به نوازش شانه های تکیده ام هدیه می کنی! تو میدانی ... که من ... هر روز و هر شبم را به امید درک محبتت به شب و صبح می رسانم. و به شیرینیهای دروغینت دست اعتماد میدهم! آه... دیری ست حرام شدنم را به نظاره نشسته ام . و شمارش معکوس نیستی ام را با صدایی بلند سروده ام. و این تویی که از همراهی این شمارش شادمان و سرخوش ! دیگر ... بودن دروغینت و نبودن راستینت را با تمام وجود درک کرده ام . و زندگی ام را در چهارچوب عشقت تا ابد ... تا همیشه ... جا میگذارم. تا رنگ خا کستری اش عبرتم شود... عبرتی بر دل سوخته ام! و تو ...! رنگهای فراموش شده ام ، تقدیمت ! دنیا برای تو ... شادی برای تو ... نبودنم برای تو ... بودنت برای ...!!
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |