• وبلاگ : بي تو ...
  • يادداشت : ياد تو ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جابر 
    زيبا بود فقط بيشتر خودتون اينو درک ميکند


    کاش ميشد از گلدان دلت گلي را برداشت
    که در ان همچي منتظر بودن بود
    گل سرخي که به من دادي
    رنگش هنوز پابرجاست
    ولي ان هم با رفتنت خشک شده
    چه زيباست کاش ميشد تو را هم خشک کرد
    و اکنون کنار طاقچه کوچک دلم تو را داشتم
    نبودن آب دليل بر خشکي گل نيست
    نبودن خاک دليل خشکي گل نيست
    اين زمانه است که فصل تو را به پايان ميرساند
    اکنون فصل خشک ساليست
    يادت نرود , روزي مرا گل خود ميخاندي
    باغباني که فقط فکرش خشک ساليست
    گل را نشکفته ميخشکاند
    در هنگام رفتنت آب را ببند
    گل خشک آب نميخواهد ....
    پاسخ

    زيبا خوندي شما ... شعرت عااااليه ... چند بار خوندمش