سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بی تو ...

 

 

گم میشوم از دست خود، دیگر مرا تدبیر نیست

اینگونه سرد و ساکتم، ذهن مرا تقصیر نیست

گفتی قلم در دست گیر، اعجاز کن آئینه را

اما دگر کو آینه؟، دیگر مرا تصویر نیست

از آن زمان که پله ها راه مرا سد کرده اند

دیگر نشد بینم رخم، دیگر مرا امید نیست

روی همه آئینه ها خط میکشم با هق هقم

تو گوش کن سوز مرا، همخانه ام تا عید نیست!

حالا که گفتی بنگرم آئینه را، دریافتم

این زهره دیگر معنیش، آن شمع چون خورشید نیست...




نوشته شده در جمعه 95/4/25ساعت 5:14 عصر توسط زهره نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت